مثلا میشد طرف ، ما پسرا رو ببینه و بگه چرا بی حوصله یی؟
مام میگفتیم همون لامصب!
طرفم میگف بگردم الهی! مراقب خودت باش
و میرفت
زودتر!
عمر ، با تموم کوتاهیش اونقدی طولانی هست ک عوض شدن آدما رو نشونت بده و بتونی یه داستان مفصل راجب این تغییر بنویسی..
و متقابلا عوض شدن خودتو..
چقد با این قسمت دوم مشکل دارم..
یه بخش بزرگی از زجر و نفرتای ما از همین بخش دومه.. « نبخشیدن اونی ک دیدتو ب دنیا تنگ کرده.. »
+ همین جا اتراق مکنم..
اون از وضع تلگرام..
اینستام ک حالمو ب هم مزنه محیطش مخصوصا بخش suggested =|
از همه مهم تر.. ب خیالم با خوندنم از نگرانی حالم در میاد..
با یه پی ام فوروارد شده ازین کانالای دیس لاو مسخره م کرده بودی ک ینی بسه باو جم کن برو خونه ت دگ..
شک ندارم ک تو برمی گردی
فرصت خوب من! از دست برو..